دلم که شهادت می خواهد!
اما اگر دنیایم امانی به تعقلی عملی دهد...
اگـــر اگرهای زندگیم رخصت دهد...
اگر این نفس وامانده مجالی به بی قراری های فطریم دهد...
آن وقت من که نه ، شهادت خودش به استقبالم خواهد آمد.
دلم که شهادت می خواهد!
اما اگر دنیایم امانی به تعقلی عملی دهد...
اگـــر اگرهای زندگیم رخصت دهد...
اگر این نفس وامانده مجالی به بی قراری های فطریم دهد...
آن وقت من که نه ، شهادت خودش به استقبالم خواهد آمد.
مبـــــــارک اســــــــــت بــــــــانــــــــــو...
امـــــــــــــــا ، این دلهره برای چــــیــــــــــــــســـت ؟!
خـــــــدا بــــــــــزرگـــــــــــــ اســـــت بــــــــانــــــــــو ...
آرام بــــاش...
شش ماه کنار توست ، در آغوشــــــت ! ، آرام بــــــاش...
به خنده هایش نـــــگاه کـــــن... نــــمــــی دانـــــم چـــــه می بـــیـــنـــد در رویــــای کــــودکـــــانه ی خـــــویش...
شایـــــد خواب شــــــــــــش ماه دیــــگر را...
خواب دستــــان بابا را...
خواب آغــــــوش زهـــــرا را ...
آرام بـــــــــــــــاش بــــــــانــــــــــو ، آرام باش...
آه ای کربلا!!!
چقدر تو بی وفایی...
نه وفا کردی به عباس..
و نه به این دل پر احساس...
چقدر ازت خواستم
دوباره زود بیام پیشت
ولی همش خبر میاد
دوستام فقط میان پیشت
فقط میای به خوابمو
آتیش میدی این قلبمو
غصه نمیخورم آخه
شیرینه رویاهای تو
دلنوشت: همه دارند به پابوسی تو می آیند طبق معمول من بی سروپا جا مانم
السَّلام عَلی قَلبِ زِینبِ الصَّبور
خرج تو میکنم دلتنگی هایم را ، به امید دیدار کربلای تو ...
من دلم نازک است و زود می گیرد...
اما ایمانم اگر به چیزی بند کند ، دیگر هیچ حرفی نمی تواند آن را سست کند ؛
ایمان دارم وقتی دلم عجیب برای تو تنگ می شود ...
وقتی عجیب دل هوای دیدارت دارد ...
وقتی عجیب جاذبه ی قلبم به سوی توست ...
آن لحظه نوشته می شود به پایم ثواب زیارتت!
و دلم قرص میشود که تو را از همین اتاقم و پشت پنجره ای نیمه باز زیارت کرده ام...
وقتی که نسیم ، موهایم را نوازش میکند...
به خودم تلقین می کنم که تو صدایم را شنیده ای و قدری از هوای ملکوتی بین الحرمینت را برای دل خسته ام فرستاده ای...
من به همین چیزها دل خوش کرده ام و گرنه که تا بحال از غم دوریت ...
دلم به حال خود میسوزد...
دلم میسوزد که نمی توانم از نزدیک بـــبــــــویـــمــت...
عطر سیب حرمت آرزوست ...
حضرت ارباب ، ســــلامٌ عَــلَـــیــــک...
پ.ن : میترسم از شب قدر ، نکند بیاید
و برود و من جا بمانم از قافله ی کربلایی های امسال ، نکند امسال کربلایی نشوم ...